اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی خو کردن

نویسه گردانی: BY ḴW KRDN
بی خوکردن . [ خ َ / خُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) وجین کردن و علفهای هرزه را کندن و از بین بردن :
بپیوندم و باغ بی خو کنم
سخنهای شاهنشهان نو کنم .

فردوسی .


بسازیم و آرایش نو کنیم
نهانی مگر باغ بی خو کنیم .

فردوسی .


|| پیراستن . پاک کردن . زدودن :
جهان را بداد و دهش نو کنم
مگر کز بدان باغ بی خو کنم .

فردوسی .


جهان از بدان پاک بی خو کنم
بداد و دهش کشوری نو کنم .

فردوسی .


به گیتی صد آتشکده نو کنند ۞
جهان از ستمکاره بی خو کنند ۞ .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.