اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی طالع

نویسه گردانی: BY ṬALʽ
بی طالع. [ ل ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + طالع) بی نصیب و بی بهره . بدبخت . محروم . (ناظم الاطباء) :
ندید دشمن بی طالعم هر آنچه بخواست ۞
که دوست بر سر لطف آمده ست و دلداری .

سعدی (دیوان چ فروغی ص 752).


رجوع به طالع شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.