اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی قدم

نویسه گردانی: BY QDM
بی قدم . [ ق َ دَ ] (ص مرکب ) (از: بی + قدم ) بیگام .
- دم بی قدم ؛ گفتار بدون کردار. سخن بی عمل . حرف بدون اقدام :
بمعنی توان کرد دعوی درست
دم بی قدم تکیه گاهیست سست .

سعدی .


|| کنایه از بی اصل و بی بنیاد. (آنندراج ). بدبخت و بی شأن . (ناظم الاطباء). رجوع به قدم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
بی قدو قدم . [ ق َدْ دُ ق َ دَ ] (ص مرکب ) (از: بی +قد + و + قدم ) مدور. گرد. سر و ته یکی : بچگان زاد مدور همه بی قد و قدم صدوسی بچه ٔ اندرزد...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.