بیل
نویسه گردانی:
BYL
بیل . (اِخ ) دهی است به سند. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
دسته بیل . [ دَ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) چوبی استوانه شکل به درازای یک گزونیم که به قسمت فلزی بیل نصب کنند، گرفتن به دست را. عِتر. مر. (من...
دشت بیل . [ دَ ] (اِخ ) یکی از دهستان های دوگانه ٔ بخش اشنویه ٔ شهرستان ارومیه . آب مزروعی این دهستان از چشمه سارها و آب برف و باران تأمی...
بیل ارده . [ اُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) زمینی که در یک آیش دو بار بیل زده شود (در تداول مردم قزوین ).
بیل باغلی . (اِخ ) (کوه ...) میانه ٔ بلوک فراشبند و نواحی بلوک دشتی است به فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
بیل باقلی .[ ب َ ] (اِ مرکب ) دشت ماله . مرغ حق . شب آهنگ . ابوحُکَب . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مترادفات کلمه شود.
خامده بیل . [ ] (اِخ ) ۞ نام یکی از نواحی تابع خلخال . صاحب نزهة القلوب آرد: خلخال شهر وسط بوده است و اکنون دیه است . کمابیش صد موضع بچه...