اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بیلقان

نویسه گردانی: BYLQAN
بیلقان . [ ب َ ل َ ] (اِخ ) ظاهراً معرب بیلگان . (غیاث ). شهر بیلقان که به ارمنی آن را فیداگران میگفتند پس از خراب شدن بردعه کرسی اران قرار گرفت و اگرچه امروز ظاهراً کلیه ٔ آثار آن شهر محو شده ولی جغرافی نویسان عرب محل تقریبی آن را بدست داده اند.بیلقان در چهارده فرسخی جنوب بردعه و هفت یا نه فرسخی شمال ارس در جاده ای که از برزند می آمد قرار داشت و تا قرن نهم جای مهمی محسوب بود. ابن حوقل در قرن چهارم مینویسد شهری نیکوست ، دارای آب فراوان و باغستان و درخت و آسیابهای بسیار و به تهیه ٔ حلوای معروف به ناطف مشهور است . در سال 617 هَ . ق . که مغولها آن شهر را محاصره کردند و باروی آن را مستحکم دیدند خواستند بارو را با منجنیق خراب کنند و چون سنگی که بوسیله ٔ منجنیق به حصار اندازند نیافتند چنارهای کهن رابا اره قطعه قطعه ساخته با منجنیق به بارو پرتاب کردند و بارو را خراب نموده وارد شهر شدند و پس از غارت شهر را سوزانیدند. بعد از رفتن مغولها مردم شهر که فرار اختیار کرده بودند، پس از چندی بشهر خود برگشته به آبادی آن پرداختند و آن شهر دوباره معمور گردید.در آخر قرن هشتم بیلقان در محاصره ٔ امیرتیمور قرار گرفت و او پس از تصرف شهر امر کرد ابنیه ٔ خراب آن رااز نو ساختند و نهری نیز از رود ارس جدا کردند و بشهر آوردند که شش فرسخ طول و پانزده ذراع عرض داشت و آن را بنام برلاس ، عشیره ٔ تیمور، نهر برلاس نامید. (ترجمه ٔ سرزمینهای خلافت شرقی ص 191). و یاقوت در معجم البلدان نویسد شهری است نزدیک دربند که آن را باب الابواب گویند و از توابع ارمینیه ٔ کبری و نزدیک شروان قراردارد و گویند نخستین کس که آن را ایجاد کرد قباد پس از تصرف ارمینیه بوده است . و برخی دیگر ایجاد آن رانسبت به بیلقان بن ارمنی بن لنطی بن یونان دهند و گروهی این شهر را از توابع اران میدانند و سلمان بن ربیعه در روزگار خلافت عثمان آن را از راه صلح و پرداخت جزیت فتح نمود تا آنکه مغولها بر آن تاختند و آن را ویران کردند و عده ای بدان منسوبند از جمله ابوالمعالی عبدالملک بن احمدبن عبدالملک بن عبدکان بیلقانی محدث متوفی 496 هَ . ق . (از معجم البلدان ). شهری قدیم در اران جنوب قفقاز که گویند بدست قباد ساسانی ساخته شد.(از دائرة المعارف فارسی ). و رجوع به تاریخ سیستان ص 78، 77، تاریخ جهانگشای ج 1 ص 116 ج 2 ص 182، نزهةالقلوب ص 91، تاریخ مغول ص 331 ، 137، تاریخ رشیدی ص 85 ،تاریخ غازان ص 99، و حدود العالم ، ابن خلدون ص 62 ، فهرست اعلام حبیب السیر، مرآت البلدان ج 1 ص 327، مراصدالاطلاع ، تاریخ گزیده ص 282، 592 ، اخبارالدولةالسلجوقیة (فهرست اعلام )، قاموس الاعلام ترکی ج 2، تاریخ کرد ص 115، برهان قاطع، آنندراج ، غیاث و ناظم الاطباء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
بیلقان . [ ل َ ] (اِخ ) دهی از شهرستان کرج ، مرکز تأسیسات سازمان آب تهران برای نقل آب رود کرج به تهران و مجهز به دستگاههای اندازه گیری ...
بیلقان معرب بیلگان . [ ب َ ل َ ] (اِخ ) مؤلف مجمع الفصحاء نویسد: بیلقان که صاحب برهان با قاف نوشته است یقیناً با «گ » بوده و بیلقان معرب آن است . رجو...
بیلقان روستایی واقع در شمال شرقی استان البرز می‌باشد.[۱] بیلقان (در تلفظ گفتاری: بیلاقان/ بیلِقون) در ۴ کیلومتری شهر کرج و در نزدیکی منطقه عظیمیه و در...
بیلغان . [ ب َ ل َ ] (اِخ ) رجوع به بیلقان و فرهنگ شعوری و حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 290 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۹۹/۰۳/۰۳
0
0

پایتاکاران (پئیتی-ایک-اران) و بیلقان (بیل-خان) به ایرانی و ترکی به ترتیب معنی پایتخت اران و شهر شاهی معنی میدهند.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.