اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی لگام

نویسه گردانی: BY LGAM
بی لگام . [ ل ُ / ل ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + لگام ) بی لجام . آنکه لگام ندارد. || کنایه از بداخلاق . || کنایه از بی اعتدال . || کنایه از آنکه از هیچ چیز پرهیز نکند. (ناظم الاطباء). || کنایه ازبی بند و بار. لاابالی . مهارگسسته . هرزه . هرزه کار.
- آب بی لگام خورده بودن ؛ سرخود بار آمده بودن . بی مربی بار آمدن . مجازات بدیها ندیده بودن . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.