اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بینا

نویسه گردانی: BYNA
بینا. (هزوارش ، اِ) ۞ بلغت زند و پازند بمعنی ماه است که بعربی شهر گویند. (برهان ). شهر و ماه . || یک قسم گیاه دراز. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
بینا. (نف ) ۞ (از: بین ، ریشه ٔ مضارع «دیدن = بینیدن + َا، پسوند فاعلی ) صفت دائمی . بیننده . (انجمن آرا) (آنندراج ) (رشیدی ). مقابل نابینا. مر...
بینا. [ ب َ ] (ع اِ) همان بین است که به اشباع فتحه الف پیدا گردیده گویند و بینا نحن کذا. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || بینا و ...
بیناء. [ ب ُ ی َ ] (ع ص ، اِ)ج ِ بَیّن . (از اقرب الموارد). رجوع به بَیّن شود.
نه بینا. [ ن َ ] (ص مرکب ) نابینا. کور : نه بینا چشمم اکنون گشت بیناچو نادان به ختم اکنون گشت دانا.فخرالدین اسعد.
چشم بینا. [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) کسی که چشم او دور را خوب بیند و تیزچشم باشد. دوربین . || بیناچشم . روشن بین . عاقبت بین . دورنگر.
خواب بینا.[ خوا / خا ] (اِ مرکب ) رؤیا. تیناب . بوشباس . || (نف مرکب ) بیننده ٔ رؤیا. (ناظم الاطباء).
سیما بینا (زاده ۱۳۲۳ در خوسف از توابع شهرستان بیرجند) آهنگساز و خواننده آوازها و ترانه‌های محلی ایرانی است. او از کودکی در کنار احمد بینا [سرهنگ؟] پدر...
سیما بینا (زاده ۱۴ دی ۱۳۲۳) نوازنده، نقاش، پژوهشگر، آهنگساز و خوانندهٔ آوازها و ترانه‌های محلی ایرانی است. او از کودکی در کنار احمد بینا پدری که استاد...
چشم بینا. [ چ َ / چ ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چشم روشن و بیننده . (آنندراج ) : فکر کن شکر بگو بین که کف خاکی راچشم بینا دل دانا و زبا...
نرگس بینا. [ ن َ گ ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چشم بینا. چشم روشن : پشت بر دیوار زندان روی بر بام فلک چون فلک شد پرشکوفه نرگس بینای ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.