اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی نام

نویسه گردانی: BY NAM
بی نام . (ص مرکب ) (از: بی + نام ) گمنام . مجهول الاسم . (آنندراج ). بی اسم و رسم .بی نشان . شخص نکره ٔ غیرمعروف . (ناظم الاطباء). مجهول .خامل . نامعروف . مقابل نامور. بی اشتهار :
چو بی نام و بیکام و بی تن شدند
گریزان بکوه هماون شدند.

فردوسی .


به یک ماه زان روی دریای چین
که بی نام گشت این زمان آن زمین .

فردوسی .


یکی نامداری که با نام اوی
شدستند بی نام نام آوران .

منوچهری .


|| پست . فرومایه . (یادداشت مؤلف ). خوار. زبون .
- بی نام و ننگ ؛ بی غیرت . بی حمیت . (یادداشت مؤلف ) :
طلب کردم از پیش و پس چوب و سنگ
بر آن ناخداترس بی نام و ننگ .

سعدی .


- سهام بی نام ؛ سهامی در شرکت که صاحب آن شناخته نیست . مقابل سهام بانام که نام دارنده ٔ آن معلوم است .
|| (اِ مرکب ) شرکتی که بنام هیچیک از شرکاء نامیده نمی شود و تنها بنام تجارت آنهاخوانده میشود، مانند شرکت بی نام پنبه . شرکت بی نام قند. (فرهنگستان ایران ). || نوعی برنج متوسط که در گیلان بعمل می آید. (یادداشت مؤلف ). || انگشت بنصر. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بی لا و نعم . [ وُ ن َع َ ] (ق مرکب ) (از: بی + لا، بمعنی نه + نعم ، بمعنی آری ) بدون گفتن نه یا آری . لا و نعم نگفتن . || بدون کوچکترین ...
بی نام و نشان . [ م ُ ن ِ ] (ص مرکب ) که نام و صفت او ندانند. (یادداشت مؤلف ) : نابردن نام و نادادن نشان آن بی نام و نشان اولی و بهتر ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.