گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پارتی نویسه گردانی: PARTY پارتی . (فرانسوی ، اِ) ۞ حزب . فرقه . جمعیت . دسته . گروه . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۰ ثانیه واژه معنی پارتی سلی پارتی سلی . [ سِل لی ] (اِخ ) ۞ رجوع به اِمِری ۞ شود. پارتی نیک پارتی نیک . [ ک ُ ] (اِخ ) ۞ شهری به صقلیه از ایالت پالرم بر ساحل بحر، دارای 21600 تن سکنه و کارخانه های ابریشم بافی است . ارد پارتی ارد پارتی . [ اُ رُ دِ ] (اِخ ) پانزدهمین پادشاه از سلسله ٔ اشکانیان ارمنستان که از سال 17تا 18 م . سلطنت کرده است . (ایران باستان ص 2619). ارد پارتی ارد پارتی . [ اُ رُ دِ ] (اِخ ) هیجدهمین پادشاه از سلسله ٔ اشکانیان ارمنستان که در سال 35 م . سلطنت یافت . پارتی سان پارتیزان زبان پارتی زبان پارتی، پهلویگ (پهلوی) یا پهلوانیگ (پهلوانی) که در منابع معاصر به آن پهلوی اشکانی یا پهلوی شمالی میگویند، یک زبان منقرضشده از خانوادهٔ زبانهای ... پارتی بازی پارتی بازی . (حامص مرکب ) (از پارتی کلمه ٔ فرانسوی و بازی فارسی ) تعصب و دسته بندی پیش بردن قصدی را. پارتی نیوم پارتی نیوم . (فرانسوی ، اِ) ۞ فلزی مخلوط از آلومینیوم و تونگستن و مانیزیوم که بعلت سبکی و صلابت در ساختمان اتومبیل بکار رود. زبان پارتی زبان پارتی . [ زَ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زبان پهلوی اشکانی را گویند. (حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان قاطع ج 1 ص 349). رجوع به مقدمه ٔ برها... گاردن پارتی گاردن پارتی . [ دِ ] (انگلیسی ، اِ مرکب ) ۞ جشن عمومی . بساط تفریح که در پارکها و باغهای بزرگ بر پا دارند. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود