اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پازند

نویسه گردانی: PAZND
پازند. [ زَ ] (اِخ ) اصل کتاب است و ابستا گزارش . (فرهنگ اسدی ). تفسیر زند باشد و زند کتاب زردشت است و برعکس این هم گفته اند یعنی زند تفسیر پازند است و بعضی دیگر گویند زند و پازند دو کتاب است از تصنیفات ابراهیم زردتشت در آئین آتش پرستی و دیگری میگوید که ترجمه ٔ کتاب زند است و با زای فارسی هم آمده است . (برهان قاطع). تفسیر زند باشد و زند کتاب زردشت است . (جهانگیری ). کتاب زردشت است که پیغمبرگبران آتش پرست بود. کتابی است که ابراهیم زردشت وضعکرده بود. (از فرهنگی خطی ). پازند و زند و دو کتابیست از ابراهیم زردشت . (فرهنگ سروری ). ...و زرادشت شرحی بر ابستا کرد و آنرا زند نامید و این در نزد مجوسان کلام خداست که بر زردشت نازل گشت . آنگاه زردشت آنرااز لغت پهلوی به فارسی درآورد و سپس شرحی بر زند نگاشت و آنرا پازند نامید و موبدان و هیربدان دانشمند شرحی دیگر بر این شرح نگاشته و یارده (ظ: ایارده )اش نام نهادند که برخی از مجوسان «اگرده »اش نیز خوانند و چون اسکندر بر کشور ایران استیلا یافت و دارا پسر دارا را بکشت آنرا بسوزانید. (التنبیه و الاشراف مسعودی ). بنابر تحقیقات اخیره ، پازند عبارت از خط و زبانی است که برای صعوبت خط پهلوی زند را بعدها بدان خط وزبان نوشته اند و چون در آغاز آنرا مانند حاشیه در پای (یعنی ذیل ) اوراق مینوشته اند به پازند مشهور شده .در پازند لغات آرامی به لغات ایرانی تبدیل شده است وجای خط پهلوی را خط اوستائی گرفته است :
گویند نخستین سخن از نامه ٔ پازند
آنست که با مردم بداصل مپیوند.

لبیبی .


زو دوست ترم هیچکسی نیست وگر هست
آنم که همی گویم پازند قران است .

فرّخی .


ای خوانده کتاب زند و پازند
زین خواندن زند تا کی و چند.

ناصرخسرو.


بر گل نوزند واف ۞ مطربی آغاز کرد
خواند به الحان خوش نامه ٔ پازند و زند.

سوزنی .


حرف و صوت ار قضا بگرداند
مرحبا زند و حبّذا پازند.

انوری (دیوان ص 382).


|| (اِ) چیزی که بر آتش زنه زنند تا از آن آتش برآید و معنی ترکیبی آنکه همپائی و معاونت با آتش زنه در برآوردن آتش کند و بدین مناسبت شرح زند را گویندچه احکام آتش که در زند مکنون است به اعانت آن شرح ظاهر میشود. (رشیدی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
در فرهنگ دهخدا آمده است که: "زند" آهنی را گویند که بر سنگ زنند و از آن آتش بجهد و به ترکی چخماق خوانند. اما زند در زبان عربی که در زمان‌هایی قدیم‌تر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.