اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پاسه

نویسه گردانی: PASH
پاسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) تاسه . تلواسه . میل کردن به هر چیز.(برهان ). آزمندی . || غم و اَندوه و فشردن گلو. (برهان ). و ظاهراً این صورت مصحف تاسه باشد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
پاسه . [ س ِ ] (اِخ ) ۞ کرسی اُرن از ناحیه ٔ آرژانتان . دارای 1307 تن سکنه و صنعت آن آشگری و پیراستن پوست است .
پاسه را. [ س ِ ] (اِخ ) ۞ ژان شاعر فرانسوی ، استاد علوم ادب در کلژ دو فرانس که در آن زمان کلژ روایال نامیده میشد. مولد او در ترویس بسال 1...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.