اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پایمال شدن

نویسه گردانی: PAYMAL ŠDN
پایمال شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) لگدکوب شدن . پی خسته شدن . پی سپر شدن . نیست و نابود شدن :
کبر پلنگ در سر ما و عجب مدار
کز کبر پایمال شود پیکر پلنگ .

سوزنی .


تو غافل در اندیشه ٔ سود و مال
که سرمایه ٔ عمر شد پایمال .

سعدی .


کرا سیم و زر ماند و گنج و مال
پس از وی بزودی شود پایمال .

سعدی .


اگر پور زالی و گر پیر زال
بدوران نمانی شوی پایمال .

حافظ.


|| هَدَر شدن . باطل گردیدن ، چنانکه خون کسی .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.