اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پتی

نویسه گردانی: PTY
پتی . [ پ َ ] (ص ) در تداول عامه ، ساده . تنها. تهی . خالی . بی خورش . خشک . کفْت ْ: نان پتی ، قفار. نان تهی . نان خالی . خبز کفت . (منتهی الارب ). آب ِ پتی ؛ آب ِ تهی . آب ِ خالی . آب ِ محض . دوغ پتی ؛ دوغ بی کره و روغن و بسیار آب . || برهنه . عور. روت : پاپتی .
- قلیه پتی ؛ جیروویر، جَغوربَغور. حسرةالملوک . و آن طعامی است فقرا را از روده ٔ خردکرده که با روغن و پیاز سرخ کنند و سرکه بر آن مزید کنند. و گاه از جگر خردکرده سازند.
|| آشکار.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
پللان ل پتی . [ پْل ِ / پ ِ ل ِ ل ُ پ ُ ](اِخ ) ۞ کرسی بخشی در ایالت کت دو نُر از شهرستان دینان دارای 1094 تن سکنه .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
فرهنگ شمسی
۱۳۹۷/۰۹/۰۷
0
0

امشب در خودم سخت احساس پتیارگی کردم و دلم خواست تا معنای این واژه رو بدونم روان استاد دهخدا شاد باد


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.