اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پدر

نویسه گردانی: PDR
پدر. [ پ ِ رُ ] (اِخ ) ۞ نام پنج پادشاه کشور پرتقال . پدرُی اول دالکانتارا ۞ امپراطور برزیل پسر ژان ششم پادشاه پرتقال مولد او به کلوز ۞ نزدیک لیسبون ۞ بسال 1798م . و وفات در سنه ٔ 1834 در لیسبون . وی در 1807 م . هنگامی که خاندان سلطنتی پرتقال مجبور به ترک آن کشور شدند به برزیل رفت و پس از بازگشت خاندان خود به اشبونه در ریودُژانیرو ۞ بماند و سپس به امپراطوری برزیل انتخاب شد (1822 م .) و بعد از انقلابی که در ششم آوریل 1831 در ریودُژانیرو درگرفت تخت امپراطوری را به پسرش داد و به پرتقال بازگشت و در اینجا دختر خود دُناماریا ۞ را که در مدت امپراطوری وی سلطنت پرتقال داشت و از سال 1828 برادرش دُن میگل میگوئل ۞ وی را از این مقام رانده بود، بار دیگر بر تخت سلطنت نشانید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
پدر بزرگ . [ پ ِ دَب ُ زُ ] (اِ مرکب ) پدرِ پدر. پدر مادر. جدّ. نیا.
خواهر پدر. [ خوا / خا هََ رِ پ ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عمه . (یادداشت بخط مؤلف ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
پدر سوخته: کسی (پدری) که سوخته شده باشد، ولی این سوختگی از آتش یا گرما نیست، بلکه سوخته (باخته یا بازنده) در یک بازی یا یک مبارزه ورزشی مانند کشتی است...
پدر و مادر. [ پ ِ دَ رُ دَ ] (اِ مرکب ) اَبوان . والدان .
پدر سگ صاب=پدر سگ صاحاب/صاحب. ناسزائی با صبغه مطایبه، رنجش و شکوه و ملامت در گویش تهرانی. چیزی تا حدودی شبیه لا مَصَّب=لا مذهب، صاب مرده=صاحب مرده.
پیروی صفت مرکب پدرسوخته که (در مصر باستان اگر کسی از کسی پولی وام می‌گرفت و بدهکار می‌شد ضمانت بدهی جسد مومیایی پدرش بود و اگر نمی‌پرداخت طلبکار حق د...
کسی را بیچاره کردن
بسوزد پدر عشق. نفرین گونه ای که عاشق ناکام یا افتاده از پا در فراق معشوق و بیان فلاکت ناشی از یأس و حرمان خویش یا توجیه منکراتی که مرتکب می شود ادا می...
سگ خال خالی
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.