پرس
نویسه گردانی:
PRS
پرس . [ پ ِ ] (اِخ ) نام ایران در بعض زبانهای اروپائی و آن از نام پارسه ٔ عهد هخامنشی مأخوذ است . نام پارس در کتیبه های داریوش : پارسه و در تاریخ هرُدوت «پرسر» و در کتاب استرابن «پرسیس » و «پاراای تاسن » ودر تاریخ آمیان «پرسیس » و در تاریخ موسی خورنی «پرسین » است . هرُدوت راجع به نژاد پارسیان آورده است که «پارسیها را در عهد قدیم یونانیها کِفِن مینامیدند ولی همسایگان پارسی ها آنها را آرتیان میگفتند و پارسیها نیز خود را چنین میخواندند. پرسه پسر زئوس از دانائه بود. او نزد کفه پسر بلوس رفت و دختر وی آندرومد را بزنی گرفت و از این دختر پسری بیامد پرسس نام که در نزد کِفه بماند. بعد چون کِفه اولاد ذکور نداشت تمام ملت را به اسم پرسس ، پرس (پارسی ) نامیدند...» رجوع به تاریخ ایران باستان ص 730 و پرسس و پرسه شود.
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
پَرس . [ پْرُ / پ ِ رُ ] (از فرانسوی ، اِ) ۞ قایقی که اهالی اقیانوسیه بکار برند و دارای یک دکل است و آن برخلاف پرائو ۞ است که دارای ه...
پرث و. [ پ َ ث َ وَ ] (اِخ ) پارت ، پهل ، پهلو. رجوع به پارت شود.