اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پری

نویسه گردانی: PRY
پری . [ ] (اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام گوید: نام نهری است در منتهای شمال شرقی دَرسم و بطرف جنوب غربی جریان دارد طول آن تقریباً صدهزار گز. آنگاه که رود موزور و چند آب دیگر به وی پیوندد در نزدیکی خرپوت به رود مراد ریزد در سابق وادی این نهر نیز بنام پری قضائی بود تابع سنجاق مازگرد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
زاده شده از پری
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سبک پری . [ س َ ب ُ پ َ ] (حامص مرکب ) تیز پریدن . تیزروی : تیزتر از کبوتری برج ببرج می پردبیضه ٔ زر همی نهد دربدر از سبکپری .خاقانی .
شاه پری . [ پ َ ] (اِ مرکب ) پری . (از بهار عجم ) (از آنندراج ) : کنی دمی که چو طاوس ساز جلوه گری نظر گدای تو کی افکند به شاه پری . میرزاعبدالغ...
پری نیا.[ پْری / پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ پرنده ای از تیره ٔ گنجشکان ۞ دانتی رستر ۞ از خانواده ٔ لوسی نیده ۞ که در آسیای شرقی و گنگبار (بح...
پری وار. [ پ َ ] (ص مرکب ) مانند پری . چون پری . پریوش :یکی خوی و لطفی پریوار داشت یکی روی در روی دیوار داشت .سعدی (بوستان ).
خاک پری . [ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان موکوئی بخش آخوره شهرستان فریدن واقع در 45 هزارگزی باختر آخوره . ناحیه ای است جلگه ای و سردسیر دارای ...
خان پری . [ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره شهر شهرستان ایلام . ناحیه ای است واقع در 14 هزارگزی شمال باختر دره شهر کنار راه مالرو ایلام . ...
دال پری . [ پ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش موسیان شهرستان میشان واقع در 30هزارگزی شمال خاوری موسیان کنار راه مالرو شوش به دهلران . دشت است و...
جان پری . [ ن ِ پ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب . (بهار عجم ) (آنندراج ). و رجوع به جان پریان شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.