اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پری پیکر

نویسه گردانی: PRY PYKR
پری پیکر. [ پ َ پ َ / پ ِک َ ] (ص مرکب ) که اندامی چون پری دارد :
فریب پری پیکران جوان
نخواهد کسی کو بود پهلوان .

فردوسی .


... و غلام پری پیکر... بالای سر بخدمت ایستاده . (گلستان ).
ز لاحولم آن دیوهیکل بجست
پری پیکر اندر من آویخت دست .

(بوستان ).


... برقص اندر آمد پری پیکری .

(بوستان ).


بر رخ ساقی پری پیکر
همچو حافظ بنوش باده ٔ ناب .

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.