اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پریشان شدن

نویسه گردانی: PRYŠAN ŠDN
پریشان شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پراکنده گشتن . متفرق و متشتت شدن . تقسﱡم . تَفَّرق . افشان شدن . بباد داده شدن . تذعذع . تَبَدﱡد. تَحَتْرُف . برقَشَه . اصداع . تصدّع :
مگر که نار کفیده است چشم دشمن تو
کز او مدام پریشان شده ست دانه ٔ نار.

فرخی .


حکیما ز بهر تو شد در طبایع
جواهر نه از بهر ایشان پریشان .

ناصرخسرو.


|| تنگدست و گدا شدن . بدبخت شدن . مضطرب شدن . التدام . || مضطرب شدن .لمط.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.