اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پزشکی

نویسه گردانی: PZŠKY
پزشکی . [ پ ِ زِ ] (حامص ، اِ) پجشگی . طب . معالجه . اِساء. اَسو. مواسات :
اگر در پزشکیت بهره بدی
وگر نامت از دور شهره بدی .

فردوسی .


پزشکی و درمان هر دردمند
در تندرستی و راه گزند.

فردوسی .


پزشکی چون کنی دعوی که هرگز
نیابد راحت از بیمار بیمار.

ناصرخسرو.


جز که گمراه و بتن رنجه نباشی چو همی
رهبر از گمره جوئی و پزشکی ز سقیم .

ناصرخسرو.


عرب بر ره شعر دارد سواری
پزشکی گزیدند مردان یونان .

ناصرخسرو.


خورش باید از میزبان گونه گون
نه گفتن کز این کم خور و زان فزون
اگرچه بود میزبان خوش زبان
پزشکی نه خوب آید از میزبان .
اسدی (گرشاسب نامه نسخه ٔ کتابخانه ٔ مؤلف ص 21).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
روان پزشکی . [ رَ وام ْ پ ِ زِ ] (حامص مرکب ) ۞ شعبه ای است از فن طبابت که از وجوه و جنبه های مختلف روحی تندرستی و بیماری انسان بحث می...
اخلاق پزشکی دانشی میان رشته ای است که موضوع آن مسائل و مباحث اخلاقی در حوزه ی علوم پزشکی است. این مسائل و مباحث در شاخه های مختلف علوم پزشکی به عنوان...
پزشکی کردن . [ پ ِ زِ ک َ دَ ](مص مرکب ) تطَبُّب . (زوزنی ). اِسا. اِسو. مواسات .
دندان پزشکی . [ دَ پ ِ زِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل دندان پزشک . طبابت دندان . فن و حرفه ٔ درمان بیماریهای دندان و بافتهای وابسته به آنها و ح...
پزشکی آزمایشی . [ پ ِ زِ ی ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طب تجربی . (فرهنگستان ).
پزشکی سنتی چینی (به چینی: 中医学، به پین‌یین : Zhōngyī xué)، مجموعه‌ای از روش‌های درمانی است که در طول هزاران سال در چین بوجود آمده است. پزشکی سنتی چینی،...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.