اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پژولیده

نویسه گردانی: PŽWLYDH
پژولیده . [ پ َ دَ / دِ ] (ن مف ) پژمرده . بی آب و تاب . افسرده . درهم . پریشان . آشفته :
صبحدمان مست برآمد ز کوی
زلف پژولیده و ناشسته روی .

سنائی .


زن کنیزک را پژولیده بدید
درهم و آشفته و دنگ و مرید.

مولوی .


نبرده آن هواآب گلش را
پژولیده نکرده سنبلش را.

جامی (از فرهنگ شعوری ).


|| نرم گردیده . || ابترشده . || نصیحت کرده شده . || بازپرسی کرده شده (؟) (شاید مصحف پژوهیده ). (برهان قاطع).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.