اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پست

نویسه گردانی: PST
پست . [ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) اداره ای که نامه ها و امانات از جائی بجائی برد و رساند. چاپارخانه . || شخصی که نامه ها و امانات رساند: چاپار. چپر. پیک . برید. || منازلی در راه شهرها که در آن مرکوب برای حمل مسافر و بار نگاه دارند. || محل خدمت مأمورین انتظامی . || شغل . پایگاه . در ادارات دولتی . || پاسگاه . (از لغات فرهنگستان ).
- غلام پُست ؛ مأموری که با بسته های پستی و نامه ها از شهری به شهری همراه رود.
- فراش پست ؛ آنکه نامه و بسته های امانات به صاحبان آن برد. پیک . گسی بنده . و رجوع به گسی بنده شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
پست . [ پ َ ] (ص ) مقابل بالا. پائین . تحت . سفل . زیر. مقابل بالا و روی . مقابل علو و فوق : بیامد چو گودرز را دید، دست بکش کرد وسر پیش بنهاد پس...
پست . [ پ ِ / پ َ ] (اِ) هر آردی را گویند عموماً و آردی که گندم و جو و نخود آن را بریان کرده باشند خصوصاً و آنرا بعربی سویق خوانند چه سویق ا...
پست . [ پ ُ ] (اِ) مخفف پوست . رجوع به پوست شود:ناخن ز دست حرص بخرسندی چون نشکنی و پُست نپیرائی .ناصرخسرو.
پست . [ پ َ ] (اِخ ) نام وادئی به اربل .
پست . [ پ ِ ] (اِخ ) پایتخت مجارستان که اردوی مغول در عصر اوکتای قاآن (متوفی بسال 639 هَ . ق .) آنرا گشودند و تا نزدیک وینه از طرفی و تا س...
پست پست . [ پ َ پ َ ] (ق مرکب ) نرم نرمک . آهسته آهسته :عشق میگوید بگوشم پست پست صید بودن بهتر از صیادی است .مولوی .
پست قد. [ پ َ ق َ ] (ص مرکب ) رجوع به پست شود.
نت‌پست. [ن ِ پ ُ] پستِ اینترنتی: خدماتِ نامه‌رسانی ِ الکترونیکی از راهِ اینترنت. پست الکترونیکی. خدماتی که در وبگاه‌هایِ گوناگون همچون گوگل و یاهو عرض...
چوپ پست . [ پ ] (اِخ ) نام کوههائی که در شمال شرقی ایران واقع است و قلل آن در نزدیکی کوههای میزنو قسمتی از مرز ایران و ترکستان را تشکیل...
پست شور. [ پ َ ] (نف مرکب ) کبچه ای که بدان پست آشورند: مِجدَح ؛ کبچه ٔ پست شور. مخوض ؛ کبچه یا چیزی که بدان شراب زنند تا آمیزد و مِجدَح پست...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.