پس  وپیش  نگریستن . [ پ َ س ُ ن ِ گ َ ت َ ] (مص  مرکب ) یا پس  و پیش  نگه  کردن . گذشته  و آینده  را بنظر داشتن . به  قبل  و بعد اندیشیدن . عاقبت  اندیشیدن  
: شنیدم  که  راهی  [ دین  زرتشت  ] گرفتی  تباه 
بخود روز روشن  بکردی  سپاه ...
تبه  کردی  آن  پهلوی  کیش  را
چرا ننگریدی  پس  و پیش  را. 
دقیقی .
بلشکر بترسان  بداندیش  را
بژرفی  نگه  کن  پس  و پیش  را.
فردوسی .