جستجو در پارسی ویکی
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پشت

نویسه گردانی: PŠT
پشت . [ پ ُ ] (اِخ ) یاقوت گوید: بشت ۞ شهری است در نواحی نیشابور مشتمل بر دویست و بیست و شش قریه وگویند معرب پشت است بفارسی چه آن مانند پشت است برای نیشابور. (معجم البلدان از علامه ٔ قزوینی در حواشی چهارمقاله ص 124 و نیز رجوع به لفظ پشت در برهان قاطعشود). و خارزنج در این ناحیت واقع است :
ز گرگان بیامد سوی راه پشت
پر آژنگ رخساره و دل درشت .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پشت بدادن

پشت بدادن . [ پ ُ ب ِ دَ ] (مص مرکب ) ادبار. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). دبور. || گریختن از میدان جنگ . فرار از خصم .
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پشت جغویر

پشت جغویر. [ ] (اِخ ) موضعی در شمال ماهان کرمان نواحی شمالی دریاچه ٔ نمک .
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پشت خمیدن

پشت خمیدن . [ پ ُ خ َ دَ ] (مص مرکب ) خمیده گشتن پشت از پیری . پشت دوتا گشتن . گوژپشت شدن . || سخت خسته و شکسته شدن : از مردن پسر پشتم خم...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پشت گردنی

پشت گردنی . [ پ ُ گ َ دَ ] (اِ مرکب ) زخم با کف دست بر قفا. ضربه ٔ با دست به پشت گردن . سیلی که به پشت گردن نوازند. کاج . پی سر. قفا. صَف...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پشت گاشتن

پشت گاشتن . [ پ ُ ت َن ْ ] (مص مرکب ) برگشتن . بازگشتن . پشت برگردانیدن و دور شدن . پشت بگردانیدن . پشت کردن . پشت نمودن . تولیة. تَولّی : سبک...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پشت شکستن

پشت شکستن . [ پ ُ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) نهایت درجه متأثر شدن (در غمی یا در پیش آمد بدی ).ضعیف و ناتوان ساختن . ناامید و دل شکسته کردن : «...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پشت رودبار

پشت رودبار. [ پ ُ ] (اِخ ) نام یکی از دیه های هزارجریب در مازندران . (مازندران و استرآباد رابینو ص 123).
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پشت رو کردن

پشت رو کردن . [ پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) وارون کردن بدانگونه که جانب انسی وحشی شود و ابره بزیر و آستر به روی افتد. وارونه کردن جامه و غیر...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پشت پا زدن

پشت پا زدن . [ پ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) (یا... بر چیزی ) با تحقیر و استخفاف رد کردن . بدور افکندن . رها کردن . چشم پوشیدن . ترک گفتن . ترک دادن . ...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باد پس پشت

باد پس پشت . [ دِ پ َ س ِ پ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد مغربی را گویند. (آنندراج ). باد غربی است که بتازیش دبور گویند. ضد صبا. (هفت قلزم ...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۷ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.
 
ورود