پنج انگشت
نویسه گردانی:
PNJ ʼNGŠT
پنج انگشت . [ پ َ اَ گ ُ ] (اِخ ) موضعی در حدود همدان ، نزدیک دینور و در آنجا سنجر در هشتم رجب 526 هَ . ق . لشکر خلیفه را مغلوب کرده و قراجه فرمانده ٔ آن سپاه را بکشت . و نیز رجوع به حبیب السیر چ طهران جزو 3 از ج 2 ص 116 س آخر شود. از پنج انگشت حدود همدان که اوردوی او بود رسولان خلیفه را اجازت انصراف فرمود. (جامعالتواریخ رشیدی ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
پنج انگشت . [ پ َ اَ گ ُ ] (اِ مرکب ) مجموع انگشتان هر یک از دست و پا که به کف پیوسته است . || انگشته ، و آن افزاریست که برزگران بدان د...
پنج انگشت . [ پ َ اَ گ ُ ] (اِخ ) نام موضعی نزدیک به مراغه ٔ آذربایجان . (برهان قاطع).
پنج انگشت . [ پ َ اَ گ ُ ] (اِخ ) (کوه ...) کوهی در کردستان و ترکان آن را بش پرماق خوانند. سفیدرود از این کوه سرچشمه میگیرد. (نزهةالقلوب حمدا...