پند
نویسه گردانی:
PND
پند. [ پ َ ] (اِ) قسمتی است از تقسیمات باغستان (در قزوین ). فند. هر قطعه باغ انگور دارای پنجاه بوته ٔ رَز.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
پند گرفتن . [ پ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) عبرت گرفتن . تذکیر. اتّعاظ. (تاج المصادر بیهقی ). اعتبار. مُتَّعظَ شدن . تذکّر. (منتهی الارب ) : پند گیر...
پند به معنی نصیحت است که جنبه تشویق دارد. اما ، اندرز جنبه ی توبیخ و بازداشت دارد که ما را از انجام کاری منع می دارد. وقتی با یکدیگر بیان می شوند گفتا...
پند پذیرفتن . [ پ َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) قبول اندرز و نصیحت . اتّعاظ. (منتهی الارب ) : دی ماه فناست پند بپذیرچون بلبل و نحل گوشه ای گیرکا...