پوران
نویسه گردانی:
PWRʼN
پوران . (اِ) جمع پور. پسران . || خلیفه . جانشین . || یادگار. (برهان ).
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
پوران . (اِخ ) نام شهر کنوج (قنوج ). (جهانگیری ). فوران . (رشیدی ). رجوع به پور و رجوع به پورا شود. || دهی است بخراسان . (رشیدی ).
پوران . (اِخ ) ملکه ٔ ایران . رجوع به پوراندخت و رجوع به بوران شود.
پوران (زادهٔ ۱۳۱۲ تهران - درگذشته ۱۳۶۹[۱] در تهران) خواننده و بازیگر زن ایرانی
محتویات [نمایش]
زندگینامه [ویرایش]
پوران با نام اصلی «فرحدخت ...
پوران دخت . [ دُ ](اِخ ) مشهور با باء فارسی و لکن در سکه های پهلوی باباء موحده است (بوران ) بدون کلمه ٔ دخت . رجوع شود به سکه های ساسانی تأ...
عرب پوران . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس ناحیه ای دشتی است . هوای آن معتدل است . 150 تن سکنه ...
قلعه پوران . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) در کوههای رامیان قرار دارد. (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 172).
پوران تروش . (اِخ ) نام ساحری که در زمان خود مثل و مانند نداشت . (برهان قاطع). صاحب انجمن آرای ناصری گوید نام ساحری بود معاصر زردشت -انته...
پوران تروی . [ پ ُرْ رِ] (اِخ ) ۞ به آلمانی پرونت - روت ۞ . کمونی در سویس (برن )، در ژورا ۞ : شهر عمده آژوا، دارای 6953 تن سکنه و صنایع ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.