اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پویا

نویسه گردانی: PWYA
پویا. (نف ) پوینده . رونده و برخی دونده را گویند. (برهان ). که پوید :
طفل تا گیرا وتا پویا نبود
مرکبش جز شانه ٔ بابا نبود.

مولوی .


عشوه کرد اهل عشق را پویا
بلبل از عشق گل شده گویا.

لطیفی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.