اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پهلو نهادن

نویسه گردانی: PHLW NHADN
پهلو نهادن . [ پ َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) خوابیدن . (غیاث ). دراز کشیدن . (آنندراج ) :
پهلو منه که یارت پهلوی تو نشسته
برگیر سر که این سر خوش زآن سر است امشب .

مولوی .


یار از چاک دلم خاتم دهد عکس نگین
مینماید حال دل بر خاک اگر پهلو نهد.

وحید.


هر که او را خار خار بستر سنجاب نیست
میتواند بر دم تیغ بلا پهلو نهد.

ملک قمی .


بتی کز غایت خوبی زند با مهر و مه پهلو
بیک جا کی نهد با عاشقان روسیه پهلو.

بابا فغانی .


بکنج گلخنم نی بستری باشد نه بالینی
چو خاکستر بر اخگر می نهم پیوسته پهلو را.

کلیم .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.