اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پی

نویسه گردانی: PY
پی . (اِ) نام حرف شانزدهم از حروف یونانی و نماینده ٔ ستاره های قدر شانزدهم و صورت آن اینست : p
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
Pkht , پی کا اچ تی, مخفف کلمه پرشین خورشید تهران می باشد. بازرگانی پرشین خورشید تهران از سال 1384 در زمینه توزیع لوازم تحریر اداری، بایگانی، کاغذ، لوا...
پی غلط کردن . [ پ َ / پ ِ غ َ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محو کردن و برهم زدن نقش پا تا کسی پی نبرد. علامات کار خود را مخفی کردن تا کسی سر از آ...
پی کور کردن . [ پ َ / پ ِ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از بی نشان شدن . (برهان ). || پی گم کردن ، مقابل پی بردن (انجمن آرا). || محو کردن ...
پی و پاچین . [ پ َ / پ ِ ی ُ پا ] (اِ مرکب ) پی و بنیان . شالده .- خانه ٔ پی و پاچنی در رفته ؛ خانه ٔ از پای بست ویران : رطوبت در پی و پاچین...
پی پر کردن . [ پ َ / پ ِ پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قوی شدن کره ٔ خر و اسب و توانا شدن برای سواری .
پی ریز گفتن . [ پ َ / پ ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) گفتن بردَوام . پیاپی گفتن . بلاانقطاع سخن راندن .
پی سپر کردن . [ پ َ / پ ِ س ِ پ َک َ دَ ] (مص مرکب ) پی سپار کردن . با پای رفتن . از روی آن گذشتن : پی سپر کردن راهی را؛ پا سپر کردن . پیمودن آ...
پی برداشتن . [ پ َ / پ ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دنبال کردن . تعقیب کردن : گر به ما همسفری ، سلسله از ما بردارپشت پازن دو جهان را و پی ما بردا...
پی انداختن . [ پ َ / پ ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) رجوع به پی افکندن شود.
احمدچاله پی . [ اَ م َ ل َ پ َ ] (اِخ ) یکی از قراء لال آباد از بارفروش . رجوع بکتاب مازندران رابینو ص 44 و 118 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.