اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پی کردن

نویسه گردانی: PY KRDN
پی کردن . [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عقر. (تاج المصادر بیهقی ). قطع کردن وتر عرقوب ستور. بریدن عصب بالای پاشنه . پی زدن . پی بریدن : افحال ؛ پی بکردن اشتر بشمشیر. (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
پی بندی کردن . [ پ َ / پ ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محکم کردن پی و بنیاد بنا با سنگ و آهک و سیمان و جز آن .
پی گیری کردن . [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (... کاری را)؛ دنبال کردن آنرا. مداومت کردن بر آن .
امید را پی کردن . [ اُ پ َ/پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از ناامید گردانیدن . (از هفت قلزم ) (از مؤید الفضلاء). مأیوس ساختن . (مجموعه ٔ مترادفا...
پی کسی را گم کردن . [ پ َ / پ ِ ی ِ ک َ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گم کردن ِ رد پای او.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.