پیت
نویسه گردانی:
PYT
پیت . (اِ) پت . عُثة. بید. کرمی که در جامه افتد و تباه کند. مته ٔ پشم . سوس . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
پیت . (اِخ ) نام یکی از جزیره های مجمعالجزائر موسوم به جیلبرت واقع در قسمت میکرونسیا از اقیانوس کبیر و شمالی ترین آن جزائر. مثلثی شکل و سنگ...
پیت . (اِخ ) نام جزیره ای ملحق به زلاند جدید. واقع در طرف جنوب شرقی جزیره ٔ وارکاوری و بوسیله ٔ تنگه ای بهمین نام از جزیره ٔ نامبرده جدا ش...
پیت . (اِخ ) نام نهری از شعب رود ینی سئی در ایالت ینی سئی واقع در جهت شرقی سیبری که از کوهی بهمین اسم واقع در کشور تونگوز سرچشمه میگیرد ...
پیت.(زبان مازنی) به چیزی که بافتش سست و یا نرم شده باشد، همانند پارچه سست و یا به چوب یا درختی که پوک ، نرم و یا سست شده باشد نیز میگویند.
پیت پیت . (اِ صوت ) پچ پچ . نجوی . زیرگوشی . سخن آهسته با کسی گفتن که دیگری درنیابد.
پیت پیت کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سخن گفتن بنرمی با کسی که دیگری درنیابد. نجوی . بیخ گوش کسی حرف زدن بآهستگی . (فرهنگ نظام ). پچ پچ ...
پیتر «پیت» سیگر (به انگلیسی: Peter "Pete" Seeger) خواننده موسیقی فولک و کنشگر آمریکایی بود. در دههٔ ۶۰ میلادی، سیگر به خوانندهبرجستهٔ موسیق...
(درِ پیت) بی کیفیت، قدیمی، کهنه، به دردنخور، بی محتوا، بی منطق (ریشه ی این واژه را نمی دانم، شاید همان واژه ی «دکرپیت»، «decrepit» در انگلیسی باشد که ...
پیت نیاک . (اِخ ) ۞ نام قصبه و قلعتی در خانی خیوه ، در 82هزارگزی جنوب شرقی خیوه ، در ساحل چپ آمودریا (جیحون )، و در وسط واحه ٔ کوچک محاط بب...
پیت دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) (در تداول مردم قزوین ) پیچاندن . پیچ دادن .