اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پی زده

نویسه گردانی: PY ZDH
پی زده . [ پ َ / پ ِ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نعت مفعولی از پی زدن . پی بریده :
خران گور گریزان تیر هجو منند
به داس پی زده و در کمند مانده قفا.

سوزنی .


معقور؛ ستور پی زده که بر پای آن صدمه ای یا جراحتی وارد آمده باشد. خیل عقاری ؛ اسپان پی زده . عقیر؛ ستور پی زده . عقیرة؛ پی زده از ساق ... (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.