گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پیسه کردن نویسه گردانی: PYSH KRDN پیسه کردن . [ س َ / س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ابلق کردن . دورنگ ساختن . بدو رنگ کردن . پیس کردن : رایت دولت چنان فراخت که ابری پیسه ندانست کردسایه ٔ آنرا. ابوالفرج رومی .عدل تو سایه ای ست که خورشید را ز عجزامکان پیسه کردن آن نیست در شمار.انوری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود