اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیغو

نویسه گردانی: PYḠW
پیغو. [ پ َ ] (اِخ ) پیکو. نام ولایتی مشهور. (برهان ). نام قسمتی از ترکستان . || نام هرکه پادشاه ولایت پیغو شود. (برهان ). پیغو مصحف یبغوست چه صورت دیگر آن جبغو باشد و ی با ج بدل شود چون جغرات و یغورت و دجله و دیله و یبغو بمعنی پادشاه قسمتی از ترکستان است :
دبیرش مر آن نامه را برگشاد
بخواندش بر آن شاه پیغو نژاد.

فردوسی .


هر چند مهار خلق بگرفتند
امروز تکین و ایلک و پیغو.

ناصرخسرو.


اندر عمل تسکین عیار بک غازی
بندند میان پیشت صد پیغو و صد تکسین .

سوزنی .


عنوان جبغو یا یبغو (که اغلب بغلط بیغو و پیغو نوشته و خوانده میشود) بحکام خلخ اطلاق شده . ابن خردادبه (ص 16) گوید سلاطین ترک و خزر و تبت خاقان خوانده میشوند، «به استثنای پادشاه خرلخ که جبغویه نامیده میشود». بقول کاشغری (ج 3 ص 24) یغفو عنوانی بود دو درجه پایین تر از خاقان ، عنوان یبغو را باید از نام قبیله ٔ یباغو تمیز داد، قبیله ٔ اخیر در سمت شرقی تر بین قای و تاتار جا داشته اند. (کاشغری ج 1ص 28). برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به حدود العالم مینورسکی ص 288. (از حواشی برهان چ معین ). || (اِ) پرنده ٔ شکاری از جنس باشه . (برهان ). باشق . || منقار مرغان . (برهان ). نوک .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
پیغو. [ پ َ ] (اِخ ) (ملک کمال الدین ) عوفی در لباب الالباب ۞ آرد: «الملک المعظم پیغو ملک . در نوبت ایالت او اهل مرغینان و کاشان با عیشی ت...
پیقو. (اِخ ) دهی از دهستان جرگلان بخش مانه شهرستان بجنورد. واقع در 10 هزارگزی خاور بجنورد، سر راه قدیم بجنورد به قوچان . کوهستانی ، سردسیر، ...
پیقو. (اِخ ) دهی از دهستان جرگلان بخش مانه شهرستان بجنورد. واقع در 63 هزارگزی شمال باختری مانه . کوهستانی ، گرمسیر، دارای 394 تن سکنه . آب ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.