اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیکر گاو

نویسه گردانی: PYKR GAW
پیکر گاو. [ پ َ / پ ِ ک َرِ ] (اِ مرکب ) جسم و کالبد گاو. || کنایه از صراحیی باشد بهیأت گاو. (برهان ). بمعنی صراحی و ظرفی که بصورت گاو ساخته باشند و در آن شراب خورند. قسمی قدح . کنایه از صراحیی که بصورت گاو ساخته باشند از چینی یا طلا و نقره ، چنانکه رسم بوده است آلات بزم را بصورت حیوانات و طیور می ساخته اند :
آن لعل لعاب از دهن گاو فروریز
تا مرغ صراحی کندت نغز نوائی
مجلس همه دریا و قدحها همه ماهی
دریا کش از این ماهی اگر مرد صفائی
از پیکرگاو آید در کالبد مرغ
جان پریان کز تن خم یافت رهائی
از گاو بمرغ آید و از مرغ بماهی
وز ماهی سیمین سوی دلهای هوائی .

خاقانی .


از لعل لعاب مراد شراب است و دهن گاو کنایه از صراحی و از گاو بمرغ آید کنایه از آن است که از صراحی به پیاله ریزد و ماهی سیمین کنایه از انگشتان است که پیاله را بدست گیرد. (از انجمن آرا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.