اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیلته پیچ

نویسه گردانی: PYLTH PYC
پیلته پیچ . [ ت َ / ت ِ ] (نف مرکب ) پیچنده ٔ فتیله . || (ن مف مرکب ) پیچیده چون پیلته . تابدار چون فتیله . || به اصطلاح الواط، چیزی که مثل فتیله تاب یافته باشد چه این جماعت فتیله را پیلته گویند. (آنندراج ) :
مدعی ورزش بیجا چه کنی هیچی هیچ
چند باریک بریسی شده ای پیلته پیچ .

میر نجات .


|| (اِمص مرکب ) نام داو از کشتی که دست خود زیر بغل حریف برده بگردن او پیچیدن [ باشد ] . (غیاث ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.