اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تا

نویسه گردانی: TA
تا. (ع حرف ) اسم اشاره است برای مفرد مونث . تثنیه ٔ آن «تان » و جمع آن «اولاء» است . گاهی «ها» تنبیه به اولش افزوده گردد چون : هاتا، هاتان ، هؤلاء. اگر در مخاطب استعمال شود به آخرش «ک » پیوندد مانند: تاک . تلک . تیک . فتحه دادن تاء «تلک » لغت ردیئی است . تثنیه ٔ آن با کاف بدینسان باشد: تانک . تانّک و جمعش : اولئک . اولاک . اولالک است . در این احوال نیز «هاء» تنبیه به اولش افزوده گردد بجز «تلک » که استعمال آن با هاء نیامده . ۞
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
تا کشتن همراه بودن . [ ک ُ ت َ هََ دَ ] (مص مرکب ) (...همراه بودن ) تا قتل همراه بودن . تا خون همراه بودن . کنایه از کمال عداوت و دشمنی اس...
در عربی، طنطن یا مطنطن که در ماده سخن تقلید صدای کوبش طبل است، به معنی پرآوازه و پر سر و صدا که در آفاق مشهور شده است. حتی در مقام سخن، وقتی می‌گوییم ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
در این صفحه، فهرستی از وزیران دولت‌های حاکم بر تمام یا بخشی از ایران تا پیش از انقلاب مشروطه ارائه شده‌است. این مقام همسنگ بزرگ فَرمَدار (وُزُرگ فرمَذ...
نخست چنین گوید در این نامه که همیشه عالم مردم دور و بر علم و کسب دانش بوده اند.
تع. [ ت َ ] (علامت اختصاری ) بجای تعالی نویسند. (ناظم الاطباء). رمز است از تعالی . و رجوع به همین کلمه شود.
تع. [ ت َع ع ] (ع مص ) درماندن در سخن . || درشکوخیدن ستور در ریگ . || سست شدن و فروهشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سست شدن . (از ا...
طاء. (اِ) نام حرف ط. حرف شانزدهم از حروف تهجی است .
طاء. (ع ص ) (الَ ...) مرد که سیر نشود از آرامش با زنان . کسی که با زنان صحبت بسیار کند. (آنندراج ). مرد بسیار آرامش کننده ٔ با زنان . (مهذب ال...
طع. [ طَع ع ] (ع مص ) لیسیدن . (منتهی الارب ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.