اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تاب خوردن

نویسه گردانی: TAB ḴWRDN
تاب خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) در تاب نشستن و در هوا آمدن و شدن ، در تاب بحرکت آمدن و شدن در هلاچین . || در پیچ و تاب شدن و پیچیده شدن :
تاب خوردم رشته وار اندر کف خیاط صنع
بس گره بر خیط خودبینی و خودرایی زدم .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
پیچ و تاب خوردن . [ چ ُ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) بخود پیچیدن چنانکه دردمندی . بهر سوی متمایل شدن چون مستی یا بیهشی یا مبهوتی . بی آرامی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.