اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تابه

نویسه گردانی: TABH
تابه . (اِخ ) ۞ ظاهراً نام محلی است در حوالی خوزستان : بعد او [ آن تیوخوس ] کاری کرد که در زمان اسکندر و جانشینانش روی نداده بود یعنی طمع بذخایر معابد ملل تابعه اش ورزید و خواست از این راه اندوخته ای تحصیل کند. با این مقصود با قشونی حرکت کرده بخوزستان یا الی ماایس ۞ این زمان رفت ولی اهالی جمع شده سخت پافشردند و آن تیوخوس با شرمساری بطرف محل تابه رفت و در آن جا مریض گشته در 164 ق . م . در گذشت . (پولی بیوس کتاب 31 بند 11) (تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2221).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تابه ماهی . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) ماهی که بعد از پختن در روغن بریان کنند. (آنندراج ).
تابه بریان . [ ب َ / ب ِ ب ِ ] (اِ مرکب ) گوشت پخته را گویند که مانند ماهی در میان تابه با روغن برشته کرده و سیر و سرکه بر آن زده باشند (...
طابح . [ ب َ ] (اِخ ) اولین فرزند ناحور، برادر حضرت ابراهیم علیه السلام که از رؤومة کنیزک فراشی ناحور بدنیاآمده بود. (سفر پیدایش 22:24) (قام...
طابة. [ ب َ ] (ع اِ) شراب انگوری . (منتهی الارب ). خمره خمر. طیّب صافی که به فارسی می خوشخوار نامند. شراب خوشخوار. (مهذب الاسماء). || نا...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.