اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تاج الدین

نویسه گردانی: TAJ ʼLDYN
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) زنگی . والی بلخ و پسر ملک فخرالدین مسعود سرسلسله ٔ ملوک بامیان . عطاملک جوینی در تاریخ جهانگشا درذکر محاربه ٔ سلطان محمد خوارزمشاه با غوریان آرد:
... بر این جملت میان هر دو سلطان و ثایق مبرم گشت تا بعد از دو ماه جمعی از لشکر غور در حدود طالقان جمع آمدند و تاج الدین زنگی والی بلخ که ضرام آن فتنه بود بمروالرود تاخت و بدان سبب سر در آن کار باخت و عامل مروالرود را مغافصةً در دام هلاکت انداخت و خواست که اثارت ضیم و تهییج ظلم کند و استخراج اموال ، آن خبر به سلطان رسید بدرالدین جعفر را از مرو و تاج الدین علی را از ابیورد بدفع آن فتانان نامزد فرمود بعد از مصاف زنگی را با ده کس از امرا مقید به خوارزم فرستادند و جزای حرکات سر ایشان حاشی السامعین از تن جدا کردند... (تاریخ جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 58). خواندمیر در حبیب السیر در ذکر ملوک بامیان آرد: اول این طبقه ملک فخرالدین مسعود است که عم سلطان غیاث الدین محمدبن سام بود و او مدتی مدید به امر حکومت بامیان و حدود طخارستان قیام می نمودند و سه پسر شایسته داشت شمس الدین محمد و تاج الدین زنگی و حسام الدین علی ... (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 609).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن محمدبن ابراهیم کازرونی ملقب به حاج هراس . او راست : «بحر السعادة» فارسی مشتمل بر دوازده باب در عبادا...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن محمدبن احمد السیف معروف به فاضل اسفراینی متوفی بسال 684هَ . ق . او راست : لب الالباب یا لباب در علم...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) محمودبن علاءالدین محمد برادر صدرالدین مسعود از اولادان جمال الملک از احفاد خواجه نظام الملک . رجوع به تاریخ ...
تاج الدین . [جُدْ دی ] (اِخ ) (سلطان ...) محمود، پادشاه کرمان که سیف اسفرنگ او را مدح کرده است . از آن جمله گوید:تاج دین محمود شاه سند و ک...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) محمودبن الحواری لغوی ، وی تا سال 580 هَ . ق . حیات داشت . او راست : «ضالة الادیب فی جمع بین الصحاح و التهذیب »...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) مروان شاه کوتوال گرد کوه در اوان استیلای هلاکوخان بر مملکت ایران :... چون هلاکوخان بدماوند رسید شمس الدین گ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) مروزی . رجوع به طاهربن محمد حدادی مروزی شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) مشیری ۞ از وزراء شاه محمودبن امیرمحمدبن امیر مظفر از امراء آل مظفر است : مشیری صاحب تدبیر و وزیری...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) مکی . رجوع به تاج الدین بن احمدبن ابراهیم ... شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ملک خلج . از سرداران سلطان جلال الدین :... و از جوانب گریختگان لشکرها بر او جمع می آمدند و فوج فوج از زیر شمشیر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.