اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تاض

نویسه گردانی: TAḌ
تاض . (اِ)زنک را گویند، یعنی فاحشه ٔ بمزد. (ملحقات لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ص 227).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
پیرعلی تاز. [ ع َ ] (اِخ ) وزیر معتمد خلیل سلطان فرزند میرانشاه بن امیرتیمور و کشنده ٔ وی . بگفته ٔ ابن عربشاه در عجائب المقدور وی پس از مرگ ت...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.