گفتگو درباره واژه گزارش تخلف تاوی نویسه گردانی: TAWY تاوی . (ع ص ) کسی که بیفتد و یا هلاک شود. (ناظم الاطباء). ۞ رجوع به تاو شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی تاوی تاوی . [ ی ی ] (ع ص نسبی ) نسبت به «تاء» از حروف مبانی (تهجی ). (از المنجد). منسوب به تا. و شعری که آخر آن تا باشد. (ناظم الاطباء). تأوی تأوی . [ ت َ ءَوْ وی ] (ع مص ) پناه گرفتن بجایی . || جای گرفتن . || فراهم آمدن از هر جا چنانکه پرندگان . (از منتهی الارب ) (از ناظم الا... تآوی تآوی . [ ت َ ] (ع مص ) فراهم آمدن پرندگان از هر جا. (منتهی الارب ). طأوی طأوی . [ طَءْ وی ی ] (ع اِ) کس : یقال ما بالدار طأوی ٌ؛ نیست در خانه کسی . (منتهی الارب ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود