تأرض
نویسه گردانی:
TARḌ
تأرض . [ ت َ ءَرْ رُ ] (ع مص ) متصدی و متعرض کسی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || لازم گرفتن زمین را. || درنگی کردن . || آنقدر مالیدن گیاه که ممکن شودبریدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
تارز. [ رِ ] (ع ص ) سخت وصلب . || مرده . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
تعرض . [ ت َ ع َرْ رُ ] (ع مص ) پیش آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). پیش آمدن و در پی کسی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پی...
تعرز. [ ت َ ع َرْ رُ ] (ع مص ) سخت و دشوار گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استعصاب (دشوار شدن ). (از اقرب الموارد).
تعرض کردن . [ ت َ ع َرْ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مخالفت و ممانعت نمودن و بازداشتن و دست درازی کردن . (ناظم الاطباء). آسیب رسانیدن . آزار دادن ....