تأز
نویسه گردانی:
TAZ
تأز. [ ت َءْزْ ] (ع مص ) مندمل شدن زخم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). التیام یافتن زخم . (از قطر المحیط) (از تاج العروس ). || نزدیک شدن قوم در جنگ با یکدیگر. (از تاج العروس ) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
تاز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تاختن . حمله کردن . تعرض کردن : اگر من بر تو لختی ناز کردم و یا بر تو زمانی تاز کردم . (ویس ورامین ).بر او دست...