تأنی
نویسه گردانی:
TANY
تأنی . [ ت َ ءَن ْ نی ] (ع مص ) درنگ کردن . (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درنگ نمودن . (فرهنگ نظام ). انتظار نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آهسته کردن . (فرهنگ نظام ). درنگی . سستی نمودن . (منتهی الارب ). بمعنی درنگ و دیر، و نوشته اند که این مأخوذ از «اناء» است که بکسر اول باشد بمعنی درنگ و دیر در وقت چیزی یافتن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). آهسته کاری ، مقابل شتابزدگی . حلم : التأنی من الرحمن . و اگر شاه در این معنی تأنی نفرماید و... همچنان مغبون شود. (سندبادنامه ص 85).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تانی . (ضمیر) (از تان + یای مجهول ) بهار در سبک شناسی آرد: در قزوین لهجه ای است که ضمایر متکلم معالغیر و جمع مخاطب و جمع مغایب را بشکل مان ،...
تانی . (ع ص ) مقیم بجایی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دهقان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، تُنّاء. (منتهی الارب ...
تعنی . [ ت َ ع َن ْ نی ] (ع مص ) رنجانیدن و رنجور شدن . (تاج المصادر بیهقی ). رنج بردن . (زوزنی ). رنج کشیدن و رنجانیدن لازم و متعدی . (منتهی...
تانی تنه . [ ت َ ن َ ] (اِ) کلماتی که برای استقامت وزن نغمات در وقت خوانندگی ابتدا بدان کنند. (آنندراج ) : دانستن معرفت به تانی تنه نیست ...
تانی ژن . [ ژِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ یا «دی - آستیل آمین » در حقیقت اتر دیاسِتیک ۞ تانن است که بشکل گرد زردرنگ خاکستری بی بو و طعم یا با ...