اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تباه و تبست

نویسه گردانی: TBAH W TBST
تباه و تبست . [ ت َ هَُ ت َ ب َ ] (اِ مرکب ، ص مرکب ) تار و مار. ترت و مرت . تبست و تباه . خاش و خماش . داس و دلوس . قاش و قماش . سست از کارافتاده . تباه :
دریغ من که مرا مرگ و زندگانی تلخ
که دل تبست وتباه است و تن ۞ تباه و تبست .
آغاجی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 36).
اگر نه عدل شهستی و نیک رایی او
شدی سراسر کار جهان تباه و تبست .

سوزنی .


رسم و آئین بخیلی جود او منسوخ کرد
شد یقین کآن رسم و آئینی تباهست و تبست .

سوزنی .


چنانست کارم تباه و تبست
که نبود مرا نان خورش جز یبست .

فرید احول .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
تبست و تباه . [ ت َ ب َ ت ُ ت َ ] (ص مرکب ) تباه و تبست . رجوع به تباه و تبست شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.