اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تب کشیدن

نویسه گردانی: TB KŠYDN
تب کشیدن . [ ت َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) تحمل تب کردن . گرفتار تب بودن :
گویند لب ترا چه افتاد
این عذر نهم که تب کشیدم .

خاقانی .


سوز دل تا کی نگه دارم بلب خواهم کشید
دود از جانم برآمد چند تب خواهم کشید؟

امیرخسرو (از آنندراج ).


رجوع به تب و دیگر ترکیب های آن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.