اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تبل

نویسه گردانی: TBL
تبل . [ ت َ ] (ع مص ) ربودن عقل کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نیست کردن روزگار قومی را. (اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیست گردانیدن قومی را و بلا بر آنها ریختن . (از قطر المحیط). دهر تَبِل ؛ نعت است از آن . (منتهی الارب ). روزگار نیست کننده . (ناظم الاطباء). || شیفته و مفتون گردانیدن زن دل مرد را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ربودن زن دل مرد را. (از قطر المحیط). || دیگ افزار ریختن در دیگ . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بیمار و تباه کردن عشق کسی را. (تاج المصادر بیهقی ). تباه و بیمار کردن دوستی . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تباه کردن دوستی و بیمار کردن آن دل کسی را. (منتهی الارب ). تباه کردن دوستی کسی را و فاسد نمودن آنرا. (ناظم الاطباء). قلب متبول ؛ نعت است از آن و به این معنی از سمع نیز آمده . (منتهی الارب ). || تباه شدن . (دهار).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
طبل زدن . [ طَ زَ دَ] (مص مرکب ) طبل فروکوفتن . طبل نواختن : امشب سبکتر میزند این طبل بی هنگام رایاوقت بیداری غلط بوده ست مرغ بام را. سع...
طبل خواری .[ طَ خوا / خا ] (حامص مرکب ) مفت خواری : چون به انبازیست دنیا برقرارهر کسی کاری گزیند زِ افتقارطبل خواری در میانه شرط نیست راه سُ...
طبل خوردن . [ طَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از رم کردن و رمیدن باشد. (برهان ) (غیاث اللغات ). خود را کناره کردن . (غیاث اللغات ). رشی...
کنایه از این است در صورت ظاهر کار پر مدعا بودن اما در انجام آن ناتوان بودن است. بسر برشو این گنبد آبگون را - بهم بشکن این طبل خالی میان را (پروین...
طبل زیر گلیم. مثالِی در اشاره به کتمان راز مکشوف/مشهود. -طبل زیر گلیم کوفتن یا زدن؛ کنایه از پنهان داشتن امری است که آن ظاهر و هویدا بود و شهرت یافته ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.