تحلیل
نویسه گردانی:
TḤLYL
تحلیل . [ ت ِ ] (ع اِ) ج ، تحالیل . سوراخ نره و سوراخ پستان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). احلیل به ابدال . (قطر المحیط).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
تحلیل . [ ت َ ] (ع مص ) بسی به جای فروآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). فرودآمدن در جایی . (زوزنی ). تحلیل به مکانی ؛ فرودآوردن به جایی . (منتهی ...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: منائیژ menâïž (اوستایی: menâïcâ) *****علی محمد عالیقدر 09163657861
قابل تحلیل . [ ب ِ ل ِ ت َ ] (ص مرکب ) تحلیلی . مقابل قابل ترکیب .
تحلیل در لغت به معنای حل کردن چیزی است. اما تحلیل کردن فرایندی ذهنی است که تحلیل گر تلاش می کند از طریق ساده ترین راه ممکن ، مفاهیم پیچیده سیاسی را ار...
ضعیف شدن،و گاهی به معنای به تدریج ضعیف شدن
تحلیل عقلی . [ ت َ لی ل ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ تجزیه ٔ عقلی را تحلیل عقلی نامیده اند. اجزاء عقلی یعنی همان اجزاء تحلیلی است که...
تحلیل قیاس . [ ت َ لی ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنالوطیقای اول ۞ . خواجه نصیر طوسی در اساس الاقتباس آرد: قیاساتی که در علوم و اثناء م...
بررسی یک پدیده (مادی یا رخداد) یا موضوع (اجتماعی، فرهنگی، روانی و...) یا وضعیت (از راه آزمایش، مطالعه، اندیشیدن، هم اندیشی) در یک زمان مشخص برای دانست...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اصول وشیوه های تحلیل صحیح پدیده ها ،تحولات و رویدادهای سیاسی را به ما می آموزد. آموختن این روش ، به تحلیلگر سیاسی کمک می کند با استفاده از آن بتواند ب...