تخاری
نویسه گردانی:
TḴARY
تخاری . [ ت ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به تخار که طخارستان باشد و «ط» را بدل «ت » کرده اند. (انساب سمعانی ). رجوع به طخاری و تخارستان و طخارستان شود.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
تخاری . [ ت ُ ] (ص نسبی ، اِ) طخاری . یکی از زبانهای کهن ایرانی که در تخارستان رایج بود. رجوع به تخارستان و تخارها و طخاری شود. || از مر...
تخاری . [ ت ُ ] (اِخ ) حمادبن احمدبن حمادبن رجاء العطاردی التخاری که در کوی تخاران به سکونت داشت . (معجم البلدان ). رجوع به تخاران به شود.
تخاری . [ ت ُ ] (اِخ ) محمدبن علی بن الحسین . محدث است که ازمدائنی روایت کند و از وی دارقطنی . (منتهی الارب ).
زبان تخاری . [ زَ ن ِ ت ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )از زبانهای کهن ایران است . رجوع به مقدمه ٔ برهان قاطع بقلم دکتر معین و مقدمه ٔ لغت نامه ٔ...
طخاری . [ طُ ] (اِخ ) قومی از ایرانیان باستان که در حدود طخارستان میزیسته اند. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2263، 2265، 2264، 2277، 2256، 2258...